مرد ثروتمندی به کشیشی می گوید:
نمی دانم چرا مردم مرا خسیس می پندارند.
کشیش گفت: بگذار حکایت کوتاهی از یک گاو و یک خوک برایت
نقل کنم.خوک روزی به گاو گفت: مردم از طبیعت آرام و
چشمان حزن انگیز تو به نیکی سخن می گویند و تصور می کنند
تو خیلی بخشنده هستی. زیرا هر روز برایشان شیر و سرشیر
می دهی. اما در مورد من چی؟ من همه چیز خودم را به آنها می دهم
از گوشت ران گرفته تا سینه ام را. حتی از موی بدن من برس کفش
و ماهوت پاک کن درست می کنند. با وجود این کسی از من
خوشش نمی آید. علتش چیست؟ می دانی جواب گاو چه بود؟
موضوعات مرتبط: داستان های کوتاه و آموزنده ، ،
برچسبها: کشیش , خسیس , مرد ثروتمند , گوشت خوک , اموزش اکسل , هنرمندان , دانلود تست , علم نجوم , حکایت کوتاه ,
خر،خروس ،وسگ داشتن از ایران می رفتن،
خروس گفت آنقدر ساعت و عقب جلو کردن
سگ گفت:نفهمیدم من باید بگیرم،110باید بگیره،
موضوعات مرتبط: طنـــــزینــه ، ،
برچسبها: مهاجرت , خروس , خر , سگ , هویت , پناهندگی , علت رفتن , طنز , جکستان , شیمی فیزیک , حقوق , دانلود تست ,
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 36 صفحه بعد